گروه سینما و عدالت آبپخش

۲۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

الگوی شاهزاده و گدا و سینمای تخدیری

الگوی شاهزاده و گدا و سینمای تخدیری
 


هنر ، ریشه در خیال دارد. پرده سینما ، دریچه‌ای است برای اینکه ساعتی به عالم خیال خود سری بزنیم. به همین علت است که " آلیس در سرزمین عجایب " همیشه الگوی پرطرفداری است. مخاطب که از زندگی واقعی خود خسته شده، می‌آید تا همراه آلیس و از دریچه نگاه او، سرزمین عجایب خیال را تجربه کند و از روزمرگی ، به دنیای عجایب برود. شاید به همین علت باشد که در بسیاری فرهنگ‌ها -لااقل تا جایی که ما مطلعیم- ، داستان‌های شاهان و پهلوانان بسیار رونق دارند. مردم عادی که نه پهلوان‌اند و نه شاهزاده، دوست دارند لااقل در عالم خیال و قصه، آدم عادی نباشند و با پهلوان و شاهزاده قصه همذات‌پنداری کنند.

اما این خیال می‌تواند مخدر باشد. الگوی شاهزاده و گدا ، خیال گذراندن دمی با شاهزاده است. در این خیال، قرار نیست رسم شاهزادگی و گدایی ور افتد. قرار نیست ظلم طبقاتی ریشه‌کن شود. شاهزاده، همچنان شاهزاده است و گدا همچنان گدا. فقط قرار است گدا امیدوار باشد که شاید، همان گدایی باشد که مورد لطف و عنایت شاهزاده قرار می‌گیرد. فیلم‌ساز در گیشه، خیال گذراندن شبی در لباس شاهزاده را به ما می‌فروشد. الگویی مثل سیندرلا ، یا عشق دختر ثروتمند و پسر فقیر یا بالعکس (که اتفاقا الگوی پرطرفداری هم هست، بخاطر ماهیت خیالی آن)، زاده همان خیال مخدر است.

این خیال می‌تواند مخدر نباشد، زمانی که از وضع موجود، خیال وضع مطلوب را ارائه کند. اینجا سینماگر، مانند ژول ورن، خیالی را عرضه می‌کند که بالقوه مقدمات تحقق آن فراهم است و بزودی از خیال، می‌توان به واقعیت حرکت کرد، نه خیال عنایت شاهزاده به گدایی از خیل گدایان. پایان.

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

استحمار تطمیعی، یا سودای پذیرفته شدن توسط یک درصد فوقانی جامعه

استحمار تطمیعی، یا سودای پذیرفته شدن توسط یک درصد فوقانی جامعه | یادداشتی بر فیلم «در جست‌و‌جوی خوشبختی»، با بازی ویل اسمیت محصول 2006
 


فیلم در جست‌و‌جوی خوشبختی، مروج نوعی فردگرایی است. در شرایطی که جامعه به دو دسته تقسیم شده (یک درصدی ها که مالک نودونه درصداند، و نودونه درصد دیگر) ویل اسمیت (در نقش کریس گاردنر ) سودای ورود به یک درصد فوقانی جامعه را دارد. پس می‌بینیم قهرمان ما قرار نیست مناسبات ظالمانه عالم را تغییر دهد، فقط قرار است گلیم خودش را از آب بکشد.
فیلم همه جا تصویر مثبتی از طبقه مرفه دارد. افرادی مهربان و خوش نیت و خوش برخورد.
سودای ویل اسمیت، پیوستن به صف همین طبقه مرفه است.و خیلی واضح آن را بیان می‌کند. قهرمان داستان ما اصلاً دنبال خوشبختی نیست. خوب است بپرسیم: کدام خوشبختی؟ در تمام فیلم ویل اسمیت در جست‌و‌جوی شغل و پول است. وقتی شغل مورد نظرش را بدست می‌آورد می‌گوید: «به این قسمت از زندگی من میگن خوشبختی.» فیلم پول را معادل خوشبختی می‌گیرد و این خیلی بد است.
یک صحنه خیلی آزاردهنده در فیلم هست، جایی که ویل اسمیت می‌دود تا به صف برسد. صفی از بی خانمان ها که منتظر جای خواب هستند. از قضا ویل اسمیت آخرین نفر از صف است که جای خواب به او می‌رسد و بقیه صف بی خانمان ها ناامید برمی‌گردند. واکنش ویل اسمیت چیست؟ فداکاری می‌کند؟ نه. حتی ذره‌ای ترحم ندارد و می‌بینیم که راحتی خود را به قیمت رنج دیگران می‌پذیرد. فیلم به ما می‌گوید اگر می‌خواهی پیشرفت کنی، نباید ترحم کنی.
در نهایت فیلم حتی کارکرد به اصطلاح «انگیزشی» هم ندارد. اگر فیلم قرار است به ما بگوید که با تلاش می‌توان موفق شد، به نظرم عملاً برعکس همین مطلب را به ما می‌گوید. چون موفقیت ویل اسمیت در فیلم، در‌واقع احتمال خیلی کمی داشت و خیلی راحت می‌شد تصور کرد که موفقیت او تقریباً یک در هزار است. همانطور که در عمل هم افرادی که از طبقه پایین جامعه، فقط با تلاش و نه وسیله دیگری، به ثروت دست می یابند یک در هزارند. از این جهت فیلم به نظرم نوعی استحمار است. استحماری که بر مبنای طمع کار می‌کند و سودای یک موفقیت سانتی مانتال و خیالی
. پایان.

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

چرا تحلیل هنر دشوار است؟

چرا تحلیل هنر دشوار است؟

زمانی می‌توانیم جواب این سوال را دریابیم، که بدانیم هنر در کل با ناخودآگاه ما سروکار دارد. هنر از ناخودآگاه هنرمند می‌آید و بر ناخودآگاه ما اثر می‌کند. هنر اگر خودآگاه شد؛ دیگر هنر نیست. این امر دو دشواری بزرگ پدید می‌آورد: نخست آنکه چون اثر هنری در ناخودآگاه ما اثر می‌کند، یعنی درجایی که ما یا به آن دسترسی نداریم، یا دسترسی دشواری داریم، ما در مقام مخاطب، یا منتقد و تحلیل‌گر، به درستی نمی‌دانیم با چه پدیده‌ای مواجه شده‌ایم. و تناقض مهم‌تر آنکه هنرمند خود نیز نمی‌داند و به آنچه مخلوق اوست، آگاهی (و احاطه) ندارد. چون این امر برای هنرمند نیز ناخودآگاه بوده. هنر (برخلاف علم که از جنس اندیشه و عقل است) به عالم حس و خیال تعلق دارد، نه عقل و اندیشه. از این جهت تحلیل هنر به روش علمی! امری بعید و تا حدی ناممکن است. ما در عالم هنر، باید حس کنیم. نقد هنری نیز بیان این حس است و انتقال آن به مخاطب در قالب ادبیات نقد. درست حس کردن، اصلا کار هرکسی نیست، و نیز انتقال حس. و البته این نقد و این حس، به کار تحلیل‌گران عزیز ما نمی‌آید. چون هنر اصلا امری فرمولیزه و در نتیجه قابل تحلیل نیست. تنها می‌توان لذت برد، می‌توان حس کرد، و حداکثر همان حس را بیان کرد، اگر واقعا با اثری هنری طرف باشیم. پایان

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

یادداشتی بر فیلم خروج | ابراهیم حاتمی‌کیا

 

 

یادداشتی بر فیلم خروج | ابراهیم حاتمی‌کیا

نویسنده: ادمین
تاریخ: ۲۹ فروردین ۹۹

آخرین فیلم حاتمی‌کیا ، فیلمی هدررفته است. فیلمی که لکنت زبان دارد، و گاهی ناتوان است از حرف زدن. با وجود نواقص زیاد فیلم، اما این نوشته بر نواقص فیلم استوار نیست. چرا که اولا این نواقص، برای هر مخاطب سینما نرفته‌ای هم واضح است و برشمردن آن‌ها، چندان هنر نیست. و مهم‌تر اینکه فیلم، با تمام کاستی‌هایش، اما یک پنج دقیقه عالی دارد، که تاکید روی کاستی‌ها، ممکن است حواس‌مان را از پنج دقیقه عالی ابتدای فیلم پرت کند.

پنج دقیقه ابتدای فیلم، یک فیلم کوتاه نیمه‌صامت عالی است، و معلوم است کارگردان روی این پنج دقیقه خیلی زحمت کشیده و وقت گذاشته، حیف است که آن را توضیح ندهیم. فیلم با عبور یک قطار از روی پل رودخانه شروع می‌شود. دوربین به سرعت از قطار فاصله می‌گیرد و به سمت رودخانه زیر پل و تانکرهای کشاورزان می‌رود. انگار برای مسافران شبه‌مدرن قطار، این روستا، تنها جایی برای عبور است، نه جایی برای تامل و درنگ. پس کارگردان در اولین قدم، جهان قطار روی پل را، از جهان کشاورزان زیر پل، که مشغول آبگیری هستند جدا می‌کند. دوربین آب‌بازی و شادی کشاورزان را هم در رودخانه نمایش می‌دهد. پس می‌فهمیم کشاورزان زندگی شادی دارند. دوربین اینجا، همان ابتدای فیلم از بین جمعیت، قهرمان فیلم (رحمت بخشی) را هم پیدا می‌کند، با چهره‌ای پیر، اما استوار. سگ نگهبان روی تراکتور هم به نظرم به اندازه کافی شخصیت‌پردازی می شود. پس از آبیاری و چهره شادمان رحمت، می‌بینیم رحمت در کنار آب وضو می‌گیرد، معلوم می‌شود مذهبی است. این هم بخشی از معرفی شخصیت است، و همچنین سیگار کشیدن رحمت و جمع اینها با بازی خوب بازیگر در همین ابتدای فیلم عالی است. صحنه بعد، کلبه محقر رحمت است. باز هم یک صحنه عالی دیگر، دوربین آرام، گلدان‌های روی میز کلبه را نشان می‌دهد. گلدان‌ها، شبیه وسایل و ادوات جنگی طراحی شده‌اند. بعدا می‌فهمیم رحمت، رزمنده هم بوده. می‌بینیم که حاتمی‌کیا، اینجا با دکوراسیون هم شخصیت‌پردازی می‌کند. سگ نگهبان را هم مجددا می‌بینیم. اینجا یک صدای باد، با جلوه اکسپرسیونیستی (که اساسا برای القای ترس است) داریم که خیلی عالی عمل می‌کند، و مرا به یاد صدای باد در فیلم خوشه‌های خشم می‌اندازد. می‌فهمیم صدای بالگرد رئیس‌جمهور است، نه صدای باد، که مجبور شده فرود بیاید و به مزارع پنبه آسیب می‌زند. بالگرد هم مثل قطار، متعلق به همان جهان شبه‌مدرن است، و تمایل به عبور هرچه سریع‌تر از روستا را دارد.
تنها یک مشکل ناخواسته درحین پرواز رئیس‌جمهور، افتخار ملاقات رئیس مملکت را نصیب رحمت بخشی کرده است. رئیس‌جمهور را هم می‌بینیم که دو نفر زیر بغلش را گرفته‌اند و توان راه رفتن ندارد. حاتمی‌کیا، غیرمستقیم دارد می‌گوید که این رئیس‌جمهور چقدر ناتوان است، و حضورش چقدر می‌تواند هولناک باشد. صحنه بعدی جایی است که آب شور تاسیسات، اشتباهی به سمت مزارع می‌آید. اینجا هم دوربین درست عمل می‌کند. باز دست‌اندازی جهان شبه‌مدرن بیرون به جهان فراموش‌شده کشاورزان روستا. رحمت سوار بر تراکتور ابتدا کمی به جلو می‌رود، بعد به عقب برمی‌گردد، انگار تردید دارد، و این حرکت بسیار مناسب است. زاویه دوربین طوری است که ما آب را تیره می‌بینیم و از آن می‌ترسیم. اینجا یک تعلیق کوتاه هم ایجاد می‌کند. رحمت با بیل آب را راهی زمین می‌کند، اما با چشیدن آب، ناگهان متوجه می‌شود که آب شور است، اما دیگر خیلی دیر شده. و این شروع فیلم "خروج" است. یک شروع خوب و درست، که ادامه پیدا نکرد. در شروع فیلم، که گفتم معلوم است حاتمی‌کیا روی آن وقت گذاشته، فیلم بوسیله میزانسن با ما حرف می‌زند. یعنی با نور، حرکت دوربین، حس و بازی، صحنه و در یک کلام، به زبان سینما حرف می‌زند. پس از این پنج دقیقه است که دیگر به جای حرف زدن با زبان سینما، سراغ شعار می‌رود، و به نظرم فیلمی با شروع به این خوبی را هدر می‌دهد. لیکن همچنان به نظرم فیلم قابل احترام است. پایان

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

معرفی فیلم : زمین می‌لرزد | لوکینو ویسکونتی ، محصول ایتالیا 1948

 


معرفی فیلم : زمین می‌لرزد | لوکینو ویسکونتی ، محصول ایتالیا 1948

فیلم زمین می‌لرزد ، یکی از مهم‌ترین فیلم‌های نئورئالیسم ایتالیا است. آثار نئورئالیستی، چندتا ویژگی خاص دارن. مثلا به جای اجاره لوکیشن از استدیو، از مکان‌های واقعی استفاده می‌کنن. یا به جای استفاده از بازیگرای حرفه‌ای، از افراد معمولی یا به اصطلاح نابازیگر استفاده می‌کنن. عمده موضوعات نئورئالیست‌ها، فقر و مسائل اجتماعیه. داستان فیلم زمین می‌لرزد توی روستای تِرِزا ( سیسیل ایتالیا) اتفاق میوفته. بازیگرا همه از اهالی همون دهکده انتخاب شدن. داستان درباره ماهی‌گیرایی هست که زحمت زیادی می‌کشن، اما چون خودشون نمی‌تونن مستقیما صیدشون رو به شهر ببرن و بفروشن، مجبورن اون رو به قیمت خیلی ارزون‌تر به واسطه‌ها بفروشن و واسطه‌ها بدون هیچ تلاشی از دست‌رنج اونا پولدار میشن. با وجود استفاده از نابازیگرها، اما فیلم خیلی دقیق و حرفه‌ای به نظر میاد، طوری که بدون خواندن نوشته‌های اول فیلم، به سختی باور می‌کنیم بازیگرا همون ماهی‌گیرای دهکده هستن. فیلم فضاسازی، داستان و شخصیت‌پردازی بسیار دقیقی داره که کمتر میشه نمونه‌اش رو پیدا کرد. دوازده سال بعد، ویسکونتی با فیلم روکو و برادرانش، سعی کرد دوباره سراغ ایده‌هاش درباره مردم فقیر بره، ولی نتونست فیلمی به قوت و انسجام زمین می‌لرزد بسازه، طوری که در روکو و برادرانش با یه فیلم سردرگم و آشفته طرف هستیم.

لینک تماشای فیلم با زیرنویس فارسی هماهنگ:

https://www.aparat.com/v/X9IQL

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

چرا خوشه‌های خشم مهم است؟

 

چرا خوشه‌های خشم مهم است؟

بازنشر یادداشت روز دوشنبه، ۱۴ بهمن ۹۸

بگذریم از کارگردانی خوب، فیلمنامه قوی و بازی های درخشان اثر، اما خوشه های خشم ویژگی های خاصی دارد که به جرات می توان گفت در کمتر اثر سینمایی یافت می شود.


1-نخست آنکه فیلم در مورد انسان هایی ساده است، اما بسیار عمیق. شاید تعبیر سهل و ممتنع در اینجا درست باشد. فیلم زندگی انسان هایی افسانه ای، اتفاقات عجیب و غریب و نیست، اما به شدت تاثیر گذار است.


2-فیلم برخلاف سنت غالب آثار هالیوودی خانواده محور است، خانواده ای سنتی که به شدت دقیق تصویر شده است، به خصوص شخصیت مادر، که با بازی خوب و هدایت کارگردان به نقطه قوت و حتی به نظرم به محور فیلم تبدیل شده است.


3-فیلم لحن مستند بسیار عجیبی دارد که شاید هیچ جای دیگری وجود نداشته باشد. فیلم برداری عالی گِرِگ تولند و مجددا هدایت دقیق کارگردان، که به فضاسازی استثنایی در این فیلم بدل شده و استفاده درست از تکنیک های اکسپرسیونیستی، در مجموع اثر شگرفی آفریده است.


4-فیلم از نمونه های به شدت موفق اقتباس سینمایی است. رمان موفق جان اشتاین بِک در ۱۹۳۹ با محوریت بحران اقتصادی دهه ۱۹۳۰ آمریکا، به روایت این بحران می پردازد. اما مشکل رمان این است که تصویر سیاه و تلخی از جامعه می دهد. جان فورد استادانه، خط اصلی داستان را حفظ می کند، اما به جای نمایش سیاهی وضعیت اقتصادی، روی روایت شخصیت های فداکار و پاک و به تعبیری شخصیت های سفید فیلم تمرکز می کند، شخصیت هایی که بی عیب و نقص نیستند، اما علی رغم سیاهی محیط جامعه، در سیاهی فرو نمی روند و بر سیاهی غالب می شوند. این که سیاهی را نشان بدهیم، اما در سیاهی فرو نرویم، و نشان بدهیم که راه برون رفتی از دل سیاهی هست. راهی که با همین آدم های عادی قرار است طی شود، این شاهکار فورد است. قرار نیست ما به حال شخصیت های فیلم دل بسوزانیم یا ترحم کنیم، قرار است از آنها یاد بگیریم. یاد بگیریم چگونه می شود در دل سیاهی بود، ولی در آن غرق نشد.


5-در نهایت به نظرم فیلم از نمونه های عالی چیزی است که امروز در ایران ما سینمای اجتماعی تعبیر می شود، فیلمی که قهرمان محور است، قهرمانش را از دل مردمان عادی بیرون می کشد، همانطور که گفتم سیاهی را نشان می دهد، اما در سیاهی فرو نمی رود و این همه درس های بسیاری دارد برای فیلم سازان امروز ما که ادعای ساخت فیلم اجتماعی دارند، چه آنچه در ایران باب شده را اصلا نمی توان سینمای اجتماعی نامید.

 

تماشای فیلم خوشه‌های خشم:

https://www.aparat.com/v/r7kU6

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

معرفی فیلم : دره من چه‌سرسبز بود | جان فورد ، محصول آمریکا 1941



 

می‌دونم که فیلم‌های کلاسیک، امروز طرفدار کمتری داره، اما دیدن این فیلم‌ها برای کسی که می‌خواد با سینما مانوس بشه، قطعا لازمه. پس لابه‌لای مطالب، سعی می‌کنم چند فیلم کلاسیک خوب هم معرفی کنم. جان فورد پس از دو فیلمی که درباره فقر و بحران اقتصادی ساخت ( جاده تنباکو و خوشه‌های خشم ) دست به کار ساخت دره من چه سرسبز بود، شد. فیلمی که امروز می‌تونیم اون رو یکی از بهترین آثار فورد، و یکی از مهم‌ترین کلاسیک‌های تاریخ سینما به حساب بیاریم. فیلمی که تا همین امروز عیار سنجش دیگر فیلم‌ها محسوب میشه. مثل اکثر آثار فورد، مساله اصلی فیلم، خانواده است. این‌بار خانواده‌ای که در دوران بحران اقتصادی ، با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنه. درواقع برای فورد، فقر به‌خودی‌خود، مساله نیست، بلکه تاثیری که می‌تونه روی آدم‌ها، روی خانواده و روی روابط اجتماعی بزاره مهمه. کارگران معدنی که با ذوق و شوق کار می‌کنن، و یه زندگی شاد رو می‌گذرونن، اما طمع بورژوازی (کاهش دست‌مزدها و اخراج تدریجی کارگران ) زندگی اونها را تا مرز فروپاشی می‌بره. فیلم تجدید خاطره‌ای با جهانِ سنتیِ جان فوردِ ایرلندی هم هست. تجدید خاطره‌ای که قرار نیست ما رو منفعل کنه، بلکه باعث میشه ضمن احترام به سنت‌های گذشته، مسیر آینده رو جست‌وجو کنیم.

 

تماشای فیلم دره من چه سرسبز بود:

https://www.aparat.com/v/Pd2Sk

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

پست ثابت

پست ثابت

 

شما می‌توانید مطالب گروه سینما و عدالت آبپخش را از طریق این وبلاگ، یا از طریق صفحه اینستاگرام ما دنبال فرمایید.

 

آدرس صفحه اینستاگرام:

www.instagram.com/problematic_cinema

 

فهرست بهترین فیلم‌ها (به ترتیب زمانی):

این فهرست به روز رسانی خواهد شد.

 

1940 The Grapes of Wrath (دانلود)

1941 How Green Was My Valley (دانلود)

1948 La Terra Trema (دانلود)

1954 Sansho the Bailiff (دانلود)

1955 Pather Panchali (دانلود)

1956 The Wrong Man (دانلود)

1963 The Organizer (دانلود)

2004 Crash (دانلود)

2008 Ballast (دانلود)

2016 I, Daniel Blake (دانلود)

2018 Shoplifters (دانلود)

2020 The Trial of the Chicago 7

۳۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ادمین

فیلم ایرانی یا خارجی؟ کاربران ایرانی کدام را بیشتر می پسندند؟




بازنشر یادداشت پنج شنبه ۱۵ اسفند ۹۸

در راستای بحث هایی که با بعضی از عزیزان داشتم، این سوال برای من مطرح شد که در ایران مخاطب فیلم های خارجی بیشتر است یا ایرانی؟ هرچند کم و بیش اطلاعاتم به من می گفت -علی رغم ادعای آن عزیزان- که آثار خارجی مخاطب بیشتری دارد، لیکن بالاخره هر ادعایی باید اثبات شود.

راستش را بخواهید بنده آماری در این زمینه نیافتم، یا اگر آماری موجود است، احتمالا ما به آن دسترسی نداریم. اما با یک حساب سرانگشتی می توان به این سوال پاسخ گفت: بیایید نگاهی به منابع تماشای فیلم و سریال در ایران بیاندازیم:

1-سالن های سینما: سینماها در ایران، برخلاف سایر کشورها، حق پخش فیلم خارجی ندارند. اما این نکته نیز قابل ذکر است که تعداد سالن های سینما در ایران بسیار کم است و در بعضی استان ها عملا چیزی به اسم سینما وجود ندارد. بسیاری از افراد دفعات کمی در سال به سالن سینما می روند.

2-صدا و سیما: با نگاهی به فهرست پخش صدا و سیما متوجه خواهید شد اکثر فیلم های رسانه ملی ، خارجی هستند. تلوزیون بهترین ساعات را در ایام عید و مناسبت ها-حتی اعیاد مذهبی- به پخش فیلم ها و انیمیشن های روز خارجی اختصاص می دهد. کودکان ما تقریبا با آثار هنری خارجی زبان بزرگ می شوند. منهای بعضی آثار خوب، باید گفت صدا و سیما تولید چندانی، به خصوص در این سال ها نداشته است.

3-وی.او.دی ها: سرویس های وی.او.دی مانند نماوا و فیلیمو که به تازگی در ایران دایر شده اند، شاید بخشی از ارائه محتوا را انجام دهند. شما امروز با مشاهده صفحه اول این وبسایت ها، متوجه خواهید شد عمده محتوی این وبسایت ها خارجی است. مدیران این وبسایت ها بودجه ای را برای دوبله سریال ها و فیلم های روز خارجی زبان اختصاص داده اند و همین امر نشانه اقبال مخاطب این سایت ها به آثار خارجی زبان است
.

 

4-دانلود: این نحوه تامین فیلم و سریال در ایران، از تمام آنچه در بالا آمد فراگیرتر و پرطرفدارتر است. دیگر کسی برای تماشای فیلم نه به سینما می رود، نه حاضر است حق اشتراک وی.او.دی ها را بپردازد، و نه کیفیت پایین و سانسورهای بی جهت و دوبله بی کیفیت صداوسیما را تحمل کند. تنها با یک جست و جوی ساده، انبوه سایت های دانلود رایگان فیلم در دسترس کاربران قرار می گیرد. سایت های دانلود فیلم معمولا پرطرفدارترین سایت های فارسی هستند. رتبه الکسا این سایت ها -تا پیش از پاییز امسال و حذف این سایت ها از سرورهای داخلی و در نتیجه مهاجرت آنها به سرورهای خارجی- همیشه جزء ده سایت اول در ایران، همتراز سایت های پرارجاعی همچون بانک ملی، ایرنا، ورزش‌سه و ... بودند. نکته قابل توجه اینکه انبوه محتوای این سایت ها مربوط به آثار خارجی زبان است و کمتر کسی علاقه به دانلود فیلم ایرانی، یا استفاده از سرویس های نماوا و فیلیمو دارد.


بنابرین ملاحظه می‌فرمایید به علت استقبال مخاطب ایرانی از آثار خارجی زبان، توزیع کننده های رسمی و غیررسمی فیلم و سریال، اعم از صداوسیما، وی.او.دی ها و سایت های دانلود فیلم، بیشتر فعالیت خود را بر آثار خارجی زبان متمرکز کرده اند. تنها سالن های سینما، آنهم نه به علت استقبال مخاطبین، که به علت محدودیت قانونی، به توزیع فیلم های ایرانی می پردازد. چه بسا اگر همانند دیگر کشورها، آثار سینمایی خارجی زبان در سینماهای ایران نیز قانونی شوند، ایران به بازار فیلم های روز هالیوودی بدل شده، و سینمای ایران عملا ورشکسته شود. اما یک سوال: اگر حساب سرانگشتی من غلط از آب درآید و برخلاف انتظار، آثار ایرانی مخاطب بیشتری نسبت به آثار خارجی زبان داشته باشند، آیا این مطلب، خبر خوبی است؟ باید بگویم خیر. وضعیت سینما و رسانه در ایران متاسفانه به قدری مفتضح است که بنده ترجیح می دهم مخاطبین همان آثار خارجی را دنبال کنند. در باره این وضعیت نابهنجار در یادداشت های آینده بیشتر حرف می زنم. ان شاء الله.

۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

ادامه آموزش‌های سینمایی | رنگ‌ها



تو قسمت فضاسازی گفتیم که هرچیزی که تو فیلم‌تون میزارین، باید آگاهانه انتخاب بشه. اشیاء، لباس‌ها، ساختمون‌ها و خلاصه هرچیزی که توی کادر دوربین شما قرار می‌گیره، باید راجع بهش فکر کنین، حتی نور و آسمون. توی این انتخاب آگاهانه، یکی از مهم‌ترین چیزایی که باید بهش توجه کنین، رنگ هست. رنگ صدالبته تو فضاسازی فیلم موثره، اما اگه دقیق‌تر بشیم، رنگ‌ها تو شخصیت‌پردازی و حتی در طرح داستان یا درواقع روایتِ تصویری هم میتونه استفاده بشه، که بستگی به ابتکار و تجربه شما داره. مجموعه رنگ‌ها تو یه فیلم، باید یه کلِ واحد تشکیل بدن و با هم هماهنگ باشن. خب راستش خیلی نکات دیگه هم هست که یا من بلد نیستم، یا وقت و فرصتش اصلا نیست. برا همین، برای فهم بهتر مطلب چهارتا مثال آماده کردم:

1-پرندگان: فیلم پرندگان، ترکیبی از رنگ‌های سبز، خاکستری و آبی رو استفاده کرده که تقریبا رنگ‌هایی سرد، آروم و خنثی هستن. بخاطر همین فضای شهر تو فیلم، یه جور آرامش، سکون و عدم حرکت با خودش داره که با موضوعش هم متناسبه. درواقع پرنده‌ها قراره سکوت و آرامش شهر رو بهم بزنن.

2-شمال از شمال‌غربی: این فیلم برخلاف پرندگان، یه فیلم ماجرایی-جاسوسیه، و بخاطر موضوعش باید حرکت توش بوجود بیاد. به همین خاطر بیشتر از ترکیب رنگ‌های گرم استفاده شده. رنگ‌های گرم ذاتا هیجان، التهاب و حرکت درون خودشون دارن.

3-دردسر هری: اگه فیلم رو ببینید، شاید بدون دیدن تاریخ ساخت فیلم، متوجه نشید فیلم شصت‌وپنج سال پیش ساخته شده. چون به شدت رنگ‌های زنده و پویایی داره. رنگ‌های شاد و متنوع که هم تو محیط طبیعی و هم تو اشیاء و طراحی لباس و... پیاده شده و یه محیط کودکانه بوجود آورده، که با شخصیت‌های کودکانه داستان، تناسب داره. صحنه‌های فیلم مثل نقاشی‌ با مدادرنگی به نظر میان.

4-سرگیجه: این فیلم که خیلی‌ها معتقدن بهترین اثر هیچکاکه، خب البته پیچیدگی‌های خاص خودشو داره. اینجا فقط یه نکته‌ای اشاره می‌کنم: شخصیت مادلین، تو این فیلم با رنگ سبز به ما نشون داده میشه، هم در انتخاب رنگ لباس، یه تم سبز وجود داره، هم در پس‌زمینه، و درکل مادلین با هاله‌ای از نور سبز دیده میشه. رنگ سبز این‌جا نماد اسرارآمیز و فرّار یا خیالی بودن یه شخصیت هست. بنابرین می‌بینیم رنگ می‌تونه به شخصیت‌پردازی هم کمک کنه
. پایان.

۲۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین