گروه سینما و عدالت آبپخش

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

چگونه جوکر، بتمن می سازد؟


به نام خدا
چگونه جوکر، بتمن می‌سازد؟

یادداشتی بر فیلم جوکر، اثر تاد فیلیپس، محصول آمریکا، ۲۰۱۹

Joker 2019

مساله آرتور در جوکر، نه یک مساله سیاسیِ جمعی، که یک مساله معناگرایانه فردی است. آرتور دلقک افسرده‌ای است که دچار بی‌معنایی شده. کسی به او توجه نمی‌کند. کسی به جوک‌هایش نمی‌خندد. او نه خانواده‌ای دارد، نه دوستی. تنها با افراد معدودی در ارتباط است. هم‌صحبت او، اول مادرش است، بعد روانپزشک او، و بعد همکارانش در محل کار. همین افراد معدود هم تا پایان فیلم از آرتور کناره می‌گیرند. او از کار اخراج می‌شود و دیگر همکاری ندارد. دولت بودجه خدمات اجتماعی را قطع می‌کند و آرتور دیگر نمی‌تواند روانپزشک را ببیند. و در نهایت مادر نیز به دست خودِ آرتور کشته می‌شود. او آنقدر تنها می‌شود که در صحنه‌ای درب یخچال را باز می‌کند و از تنهایی به یخچال پناه می‌برد. آرتور بیش از آنکه دچار فقر باشد، دچار تنهایی و بی‌معنایی است. اما ناگهان در زندگی آرتور حادثه‌ای رخ می‌دهد که می‌تواند زندگی او را معنادار کند. او در دفاع از خود در مترو، سه نفر را می‌کشد، بدون آنکه بداند آنها کیستند، و بدون اینکه از قتل‌ها انگیزه‌ای سیاسی داشته باشد. اما مردم او را نماد اعتراض سیاسی خود می‌بینند و ماسک او را به صورت می‌زنند. انگیزه سیاسی مردم، فرصت را برای روی صحنه آمدن جوکر فراهم می‌کند. آرتور به استدیو می‌رود. به مجری می‌گوید: می‌شود (به جای آرتور) مرا جوکر صدا کنی؟ لحظه تولد جوکر، زمانی است که نیاز به بی‌نظمی احساس می‌شود. آرتور که فردی سیاسی نیست، اما برای دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن وارد سیاست می‌شود. انگیزه کارهای او به طرز واضحی سیاسی نیست. نه قتل‌های مترو انگیزه سیاسی داشت، نه قتل مجری تلوزیون، نه قتل مادر، نه قتل همکارش. مجری تلوزیون به این علت کشته شد که آرتور را مسخره کرده بود. آرتور با شهردار شهر نیز نه به عنوان پدر سیاسی-اجتماعی، که به عنوان پدر ژنتیکی مشکل دارد. یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم، رو در رویی جوکر با بتمن (بروس وین، پسر شهردار) است. نقش کودکیِ بتمن را پسری خوش‌سیما و خوش‌قامت بازی می‌کند. مخاطب کودک را معصوم و بی‌گناه می‌داند، چرا که ارتباطی بین او و کارهای پدرش نمی‌بیند. در اولین رو در رویی بتمن و جوکر (که احتمالا برادر هم هستند، هرچند تا پایان فیلم معلوم نمی‌شود که شهردار، پدر آرتور است یا نه) کارگردان میزانسن را جوری می‌چیند که نه حق با بتمن است نه با جوکر. دقیقا مساله اینجاست. سیاست به قهرمانیِ هر دو نیاز دارد.
هم جوکر باید باشد، هم بتمن. جوکر باید صحنه را آشوب کند و بی‌نظمی و بی‌قانونی ایجاد کند تا در نبود نظم و قانون، نیاز به بتمن برای برقراری دوباره نظم و قانون احساس شود. اگر جوکر نباشد، بتمن ظهور نخواهد کرد. جوکر تنها صحنه را برای ورود قهرمانانه بتمن آماده می‌کند. آتشی که جوکر به پا می‌کند، دودش نه به چشم نظام ظالمانه حاکم، که به چشم مردمی می‌رود که فیلم مدعی دفاع از آنهاست. صحنه پایانی فیلم هم صحنه‌ای عجیب است. آرتور در بیمارستان روانی بستری شده، در نمایی نورانی (و معنوی؟) به این سو و آن سو می‌رود. معنای این صحنه چیست؟ رستگاری؟ نمی‌دانم. اگر قدری بدبینانه نگاه کنیم، با فرض اینکه جوکر، مخالفان سیستم ظالمانه حاکم را نمایندگی می‌کند، پس سیستم با این فیلم اول از مخالفانش چهره‌ای دلقک‌گونه به نمایش می‌گذارد، دوم آنها را به آشوبی بی‌هدف می‌کشاند و در نهایت در بیمارستان روانی بستری و قرنطینه می‌کند. متاسفانه این نگاه بدبینانه، واقعی‌تر از نگاه خوش‌بینانه‌ای است که جوکر را فیلمی ضد سیستم و ضد نظام حاکم و ضد سرمایه‌داری! می‌داند. جوکر ترکیبی است از بیان دراماتیک و سینمایی با بیان استعاره‌ای و نمادین، که وجه نمادین و استعاره‌ای فیلم کار را خراب می‌کند. فیلم نمی‌تواند رابطه پدر و مادر و فرزند را به درستی ترسیم کند. در کل جوکر آنچنان هم فیلم خاصی نبود. توصیه من همچنان این است که کلاسیک ببینید. جوکر هم ببینید، ولی به نظرم خیلی فیلم قابل بحثی نیست. پایان.

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

نقد فیلم آدم های ناشناس اثر ماریو مونیچلی


به نام خدا
کمدی اجتماعی

یادداشتی بر کمدی بی‌نظیر آدم‌های ناشناس، اثر ماریو مونیچلی، محصول ایتالیا، ۱۹۵۸

I Soliti Ignoti 1958

طنز اجتماعی را می‌توان از زبان مردم کوچه و بازار شنید. مردم به ذوق و قریحه یاد گرفته‌اند که چگونه معضلات و مسائل جدی را در قالب طنز بیاورند و از این طریق موضوعات تلخ را با بیانی شیرین همراه کنند. آنچه به سادگی و به حکم قریحه و ذوق بر زبان مردم جاری می‌شود، اما در سینما کار بسیار دشواری است که هرکسی نمی‌تواند آن را انجام دهد. تعداد کمی از افراد هستند که می‌توانند در سینما با مسائل جدی جامعه، شوخی کنند، بدون آنکه از جدیت موضوع بکاهند، یا از آن طرف بام بیافتند و جدیت و تلخی بر اثر چیره شود و دیگر بار طنز و کمدی نداشته باشد. این که نه از این طرف بام بیافتی، نه از آن طرف بام. نه آنقدر جدی و تلخ بسازی که دیگر اثری از کمدی نباشد، و نه آنقدر کمدی بسازی که جدیت موضوع از بین برود و به لودگی و مسخرگی تبدیل شود. در سینما تعداد کمی هستند که می‌توانند چنین کاری کنند و ماریو مونیچلی قطعا یکی از آنهاست. فیلم آدم‌های ناشناس از آن کمدی‌های جدی تاریخ سینما است. آنچه مونیچلی آموخته این است که یک حرف جدی را با زبان کمدی بیان کند و تلخی را با شیرینی به کام ما بیاورد. آدم‌های ناشناس، فیلمی است که یک قصه سرراست دارد، و البته این قصه‌ای که کل فیلم را شکل داده، تعداد زیادی قصه کوچک‌تر درون خودش دارد. هرکدام از این آدم‌های ناشناس برای خودشان قصه‌ای دارند و حالا کنار هم قصه دیگری دارند. مونیچلی داستان تک تک اینها را برای ما تعریف می‌کند. ببینید سرگذشت تک تک آدم‌های این فیلم را: پسری که در یتیم‌خانه بزرگ شده، دله‌دزدی می‌کند تا شاید نانی برای خوردن داشته باشد. اما بالاخره دزدی را رها می‌کند تا به سراغ شغلی آبرومند برود. شغل آبرومند؟ منظورم دست‌فروشی است! راضی شده دست‌فروشی کند، اما خلاف نکند. بالاخره باید مراقب مادر پیرش هم باشد. او در دنیا فقط مادرش را دارد. این یکی از آن آدم‌های ناشناس است. دیگری دختری بی‌سرپناه است که باید کنیزی دیگران را بکند تا جایی برای زندگی داشته باشد، وگرنه باید شب را در خوابگاه خیریه کلیسا بگذراند. دیگری خلاف‌کار بینوایی است که خواهرش را از ترس گرفتار شدن به فحشا و بی‌آبرویی، در خانه حبس کرده. او تمام تلاشش را می‌کند تا آینده خواهرش را تامین کند. خودش می‌گوید در زندگی‌اش فقط همین یک نفر (خواهرش) را دارد. دیگری جوانی است که دست آخر برای گذران زندگی، کارگر ساختمان می‌شود،
چون برای ادامه زندگی، هیچ راهی جز بیگاری کردن پیش روی خودش نمی‌بیند. آن دیگری خلافکاری است که باید از کودک نوزادش مراقبت کند، تا لااقل بچه مثل خودش از آب درنیاید. و دیگری ... این سرگذشت آدم‌های قصه ما است. آدم‌هایی که فراموش شده‌اند. جامعه و سیاست آنها را فراموش کرده. آنها را نمی‌شناسد. از این جهت اسم «آدم‌های ناشناس» خیلی برازنده این فیلم است. آدم‌هایی که دوست دارم آنها را «جماعت عیّار» بنامم. واژه عیّار در فرهنگ ما معنای خاصی دارد. مراد من اینجا از واژه عیّار، آدمی است که ظاهر بزهکارش، ما را به اشتباه می‌اندازد و باعث می‌شود باطن بی غل و غش او را نبینیم. شاید همین آدم‌های ناشناس، همین آدم‌های ظاهرا بزهکار حاشیه‌نشین، در درون، انسان‌تر از منِ مدعی باشند. ببینید سرگذشت این آدم‌ها چقدر تراژدی است، و مونیچلی چقدر خوب آنها را کمدی کرده. شخصیت‌های فیلم، گرم، دلنشین و دوست‌داشتنی اند. مونیچلی از این آدم‌های دوست‌داشتنی کمدی می‌سازد، بدون آنکه به آنها بی‌احترامی کند. این نیز از کارهای دشوار است. اینکه شخصیت را جوری بسازی که مایه خنده باشد، اما حرمت او زیر پا گذاشته نشود. این نیز خودش کاربلدی می‌خواهد. آدم‌های ناشناس، آنقدر کمدی سرگرم‌کننده و بدون ادا و اطواری است که موقع تماشا، گمان نمی‌کنیم هیچ حرفِ جدیِ اجتماعی داشته باشد. مانند هر اثر هنری بزرگ دیگر، بی‌ادعا است. وظیفه خود می‌داند اول ما را سرگرم کند، حرف جدی‌ای هم اگر دارد، بعد از سرگرم کردن ما می‌زند. خوشبختانه این کمدی خوب و زیبا، مخدر نیست، ناامیدکننده هم نیست. پیچیدگی فیلم پشت ظاهر ساده‌اش پنهان است و جدیت آن، پشت قیافه سرگرم‌کننده‌اش. دعوت می‌کنم این فیلم گرم و دلپذیر را ببینیم و سرگرم شویم، و پس از خنده، درباره مساله جدی آن تامل کنیم. پایان.


لینک دانلود و تماشای آنلاین فیلم:
https://www.aparat.com/v/lL5Ow

۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

نقد فیلم سانشوی مباشر اثر میزوگوچی

به نام خدا
رویای بیداری

اشاره‌ای مختصر به فیلم سانشوی مباشر، اثر کِنجی میزوگوچی، ژاپن، ۱۹۵۴

Sansho the Bailiff 1954

هرگونه توصیف و نقد درباره این فیلم پیش از دیدن آن، ظلم بزرگی در حق فیلم است. مثل کسی که بخواهد بوی گل را توصیف کند. چگونه بدون بوییدن گل، و با توصیف و تشریح می‌توان بوی گل را درک کرد. سینما هم در زمره همین پدیده‌ها است که جز با لمس و تجربه آن از نزدیک، نمی‌توان درباره آن اندیشه کرد. فیلم اگر فیلم باشد، ما را به سفری خیالی می‌برد. سفری خیالی که در بیداری رخ می‌دهد و از این جهت می‌توان آن را «رویای بیداری» نامید. گفتم فیلم اگر فیلم باشد. مگر می‌شود فیلم، فیلم نباشد! البته که می‌شود. اصلا فرق فیلم با تصاویر متحرکی که روی پرده به نمایش درمی‌آید همین است. هرآنچه روی پرده می‌بینیم فیلم نیست. بسیاری چیزهایی که می‌بینیم فیلم نیستند، بلکه تصاویر ضبط شده‌ای هستند از آدم‌ها و حوادث که روی پرده به نمایش درمی‌آیند و به اشتباه نام فیلم بر آنها گذاشته‌اند، چرا که آنها قادر به خلق رویای بیداری نیستند. تفاوت فیلم با تصاویر متحرک ضبط شده، اساسا و اصلا در همین قدرت خلق رویای بیداری است. با این تعریف، تعداد کمی آثار هستند که بشود نام فیلم بر آنها گذاشت و سانشوی مباشر (میزوگوچی) قطعا یکی از آنها است. فیلمی درباره رنج انسان‌های در بند. فیلمی که به سرعت آغاز می‌شود و همچون رویا و خیالی به سرعت گذر می‌کند و ناگهان همچون قصه‌ای که انگار در تاریخ گم شده باشد، به سرعت محو می‌شود.
فیلمی با غمی عمیق، اما نیرودهنده برای حرکت. گفتم که هرگونه توضیحی پیش از دیدن این فیلم، ظلم به آن است. من که به زیاده‌گویی عادت دارم، این‌بار ترجیح می‌دهم به جای نوشته‌های همیشگی، فقط اشاره‌ای کنم و بگذرم. می‌ترسم چیزی بنویسم که در شان این فیلم نباشد و نتواند حق مطلب را ادا کنم. پس همان بهتر که به همین اشاره مختصر، بسنده کنم. پایان.

لینک دانلود و تماشای آنلاین فیلم:

https://www.aparat.com/v/OUTPn

۰۳ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین