به نام خدا
چگونه جوکر، بتمن می‌سازد؟

یادداشتی بر فیلم جوکر، اثر تاد فیلیپس، محصول آمریکا، ۲۰۱۹

Joker 2019

مساله آرتور در جوکر، نه یک مساله سیاسیِ جمعی، که یک مساله معناگرایانه فردی است. آرتور دلقک افسرده‌ای است که دچار بی‌معنایی شده. کسی به او توجه نمی‌کند. کسی به جوک‌هایش نمی‌خندد. او نه خانواده‌ای دارد، نه دوستی. تنها با افراد معدودی در ارتباط است. هم‌صحبت او، اول مادرش است، بعد روانپزشک او، و بعد همکارانش در محل کار. همین افراد معدود هم تا پایان فیلم از آرتور کناره می‌گیرند. او از کار اخراج می‌شود و دیگر همکاری ندارد. دولت بودجه خدمات اجتماعی را قطع می‌کند و آرتور دیگر نمی‌تواند روانپزشک را ببیند. و در نهایت مادر نیز به دست خودِ آرتور کشته می‌شود. او آنقدر تنها می‌شود که در صحنه‌ای درب یخچال را باز می‌کند و از تنهایی به یخچال پناه می‌برد. آرتور بیش از آنکه دچار فقر باشد، دچار تنهایی و بی‌معنایی است. اما ناگهان در زندگی آرتور حادثه‌ای رخ می‌دهد که می‌تواند زندگی او را معنادار کند. او در دفاع از خود در مترو، سه نفر را می‌کشد، بدون آنکه بداند آنها کیستند، و بدون اینکه از قتل‌ها انگیزه‌ای سیاسی داشته باشد. اما مردم او را نماد اعتراض سیاسی خود می‌بینند و ماسک او را به صورت می‌زنند. انگیزه سیاسی مردم، فرصت را برای روی صحنه آمدن جوکر فراهم می‌کند. آرتور به استدیو می‌رود. به مجری می‌گوید: می‌شود (به جای آرتور) مرا جوکر صدا کنی؟ لحظه تولد جوکر، زمانی است که نیاز به بی‌نظمی احساس می‌شود. آرتور که فردی سیاسی نیست، اما برای دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن وارد سیاست می‌شود. انگیزه کارهای او به طرز واضحی سیاسی نیست. نه قتل‌های مترو انگیزه سیاسی داشت، نه قتل مجری تلوزیون، نه قتل مادر، نه قتل همکارش. مجری تلوزیون به این علت کشته شد که آرتور را مسخره کرده بود. آرتور با شهردار شهر نیز نه به عنوان پدر سیاسی-اجتماعی، که به عنوان پدر ژنتیکی مشکل دارد. یکی از صحنه‌های کلیدی فیلم، رو در رویی جوکر با بتمن (بروس وین، پسر شهردار) است. نقش کودکیِ بتمن را پسری خوش‌سیما و خوش‌قامت بازی می‌کند. مخاطب کودک را معصوم و بی‌گناه می‌داند، چرا که ارتباطی بین او و کارهای پدرش نمی‌بیند. در اولین رو در رویی بتمن و جوکر (که احتمالا برادر هم هستند، هرچند تا پایان فیلم معلوم نمی‌شود که شهردار، پدر آرتور است یا نه) کارگردان میزانسن را جوری می‌چیند که نه حق با بتمن است نه با جوکر. دقیقا مساله اینجاست. سیاست به قهرمانیِ هر دو نیاز دارد.
هم جوکر باید باشد، هم بتمن. جوکر باید صحنه را آشوب کند و بی‌نظمی و بی‌قانونی ایجاد کند تا در نبود نظم و قانون، نیاز به بتمن برای برقراری دوباره نظم و قانون احساس شود. اگر جوکر نباشد، بتمن ظهور نخواهد کرد. جوکر تنها صحنه را برای ورود قهرمانانه بتمن آماده می‌کند. آتشی که جوکر به پا می‌کند، دودش نه به چشم نظام ظالمانه حاکم، که به چشم مردمی می‌رود که فیلم مدعی دفاع از آنهاست. صحنه پایانی فیلم هم صحنه‌ای عجیب است. آرتور در بیمارستان روانی بستری شده، در نمایی نورانی (و معنوی؟) به این سو و آن سو می‌رود. معنای این صحنه چیست؟ رستگاری؟ نمی‌دانم. اگر قدری بدبینانه نگاه کنیم، با فرض اینکه جوکر، مخالفان سیستم ظالمانه حاکم را نمایندگی می‌کند، پس سیستم با این فیلم اول از مخالفانش چهره‌ای دلقک‌گونه به نمایش می‌گذارد، دوم آنها را به آشوبی بی‌هدف می‌کشاند و در نهایت در بیمارستان روانی بستری و قرنطینه می‌کند. متاسفانه این نگاه بدبینانه، واقعی‌تر از نگاه خوش‌بینانه‌ای است که جوکر را فیلمی ضد سیستم و ضد نظام حاکم و ضد سرمایه‌داری! می‌داند. جوکر ترکیبی است از بیان دراماتیک و سینمایی با بیان استعاره‌ای و نمادین، که وجه نمادین و استعاره‌ای فیلم کار را خراب می‌کند. فیلم نمی‌تواند رابطه پدر و مادر و فرزند را به درستی ترسیم کند. در کل جوکر آنچنان هم فیلم خاصی نبود. توصیه من همچنان این است که کلاسیک ببینید. جوکر هم ببینید، ولی به نظرم خیلی فیلم قابل بحثی نیست. پایان.