گروه سینما و عدالت آبپخش

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

معرفی فیلم ماجرای ماتئی اثر فرانچسکو رزی


به نام خدا
به مناسبت روز ملی شدن صنعت نفت

نگاهی به فیلم ماجرای ماتئی، اثر فرانچسکو رزی، محصول ایتالیا، ۱۹۷۲

The Mattei Affair 1972

اشاره: از آنجا که هرچیز را باید از اهل آن خواست، و نگارنده اصلا خودم را اهل نمی‌دانم، و اگر هم اهل باشم، بیشتر اهل سینما هستم تا اهل تاریخ، لازم است ذکر کنم آنچه در ادامه می‌آید صرفا جهت اشاره به اهمیت ماتئی در تاریخ جهان و ایران به قصد مروری بر فیلم مورد بحث بوده و پرواضح است که یک متن تاریخی نیست.

فیلم خیلی هیچکاکی با یک مرگ (قتل؟) آغاز می‌شود. هواپیمای حامل انریکو ماتئی، تاجر ماجراجوی نفتی، در ۲۷ اکتبر ۱۹۶۲ سقوط می‌کند و ۱۰ سال بعد در ۱۹۷۲، زمانی که فرانچسکو رزی در حال ساخت فیلم است، هنوز نمی‌توان به درستی علت سقوط مشکوک هواپیما را مشخص کرد. ابهامی که تا پایان فیلم حل نشده باقی می‌ماند. آیا ماتئی کشته شد؟ یا هواپیمای او بر اثر سانحه سقوط کرد؟ بار دیگر رزی، بر پیچیدگی بیش از حد پازل سیاست تاکید می‌کند. به خصوص زمانی که بدانیم ماتئی، چه نقشی در این پازل پیچیده داشته، و از میان برداشته شدن او، راه را برای چه کسانی هموار می‌کرده. انریکو ماتئی، رئیس شرکت نفتی «انی» در ایتالیا، شخصی بسیار تاثیرگذار در تاریخ ایتالیا، تاریخ جهان و نیز تاریخ ایران بوده و هرچقدر شناخت او در ماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران دارای اهمیت بوده، همانقدر نام ماتئی برای مخاطب ایرانی ناآشنا است. کشورهای بسیاری تکنولوژی لازم برای استخراج نفت خود را نداشتند. به همین جهت امتیاز استخراج نفت آنها در اختیار شرکت‌های نفتی قرار می‌گرفت. امتیازی که در انحصار شرکت‌های خاصی بود. پس از استخراج ۵۰ درصد نفت به دست آمده به کشور مستثمره تعلق می‌گرفت، و ۵۰ درصد مابقی به شرکت نفتی. ماتئی که قصد فتح بازارهای نفتی را داشت، این نسبت را به ۷۵ به ۲۵ تغییر داد. یعنی سهم کشور مستثمره ۲۵ درصد افزایش و سهم کمپانی نفتی انی که ماتئی آن را اداره می‌کرد ۲۵ درصد کاهش می‌یافت. این پیشنهاد از طرفی برای کشورهای مستثمره سود بیشتری به همراه داشت، و از طرفی می‌توانست کسب‌وکار شرکت انی را به طرز چشمگیری رونق بدهد. این پیشنهاد هرچقدر برای کشور‌های مستثمره و نیز برای شرکت انی سودآور بود، برای شرکت‌هایی که امتیاز استخراج نفت این کشورها را منحصرا برای خود می‌خواستند، غیرقابل تحمل بود و شاید علت سقوط مشکوک هواپیمای او (احتمالا به دلیل انفجار بمب) همین کینه‌ای بود که شرکت‌ها از او به دل داشتند. گرچه
ماتئی برای فتح بازارهای نفتی از هیچ اقدامی، حتی کمک مالی و ایجاد پیوند با جنبش‌های مسلحانه ضداستعماری و ضدغربی پروا نداشت، اما نمی‌توان او را چهره‌ای ضداستعمار (به معنای متعارف آن) دانست. چنانچه شخصیت‌پردازی رزی در این فیلم نیز نشان می‌دهد، ماتئی شخصی تاجرمسلک و معتقد به بازار آزاد بود و می‌خواست با کار و تلاش هم به دیگران سود برساند و هم خود به سود دست یابد. او به معنای دقیق کلمه، مرد کار سخت و تجارت بود. پیشنهاد ۷۵-۲۵ او هم برای شرکت انی سود فراهم می‌کرد، هم برای کشور میزبان. اما باعث می‌شد این سوال در اذهان شکل بگیرد: آیا می‌توان با ۲۵ درصد از نفت حاصل شده، هزینه‌های استخراج نفت را تامین کرد و در عین حال به سود سرشار نیز دست یافت؟ کاری که دیگر شرکت‌ها آن زمان با ۵۰ درصد انجام می‌دادند. ماتئی در تاریخ ایران نیز شخص بسیار مهمی می‌توانست باشد اگر قدر او دانسته و از او استفاده می‌شد. ماتئی به ایران نیز سفر کرد و سعی در برقراری رابطه با ایران داشت. در ماجرای ازدواج ماریا گابریلا، شاهزاده ایتالیایی با محمدرضا پهلوی، ماتئی نقش واسطه را بازی کرد و از این طریق قصد نزدیک شدن به شاه ایران را داشت. عبداللّه شهبازی در ۲۶ تیر ۹۶ مقاله‌ای با عنوان «واپسین بازمانده دولتمردی سنتی ایرانی» منتشر کرد و در آنجا با محوریت شخصیت قوام‌السلطنه، توضیح داد که ورود کمپانی انی در آن مقطع، سود بسیاری می‌توانست برای ایران داشته باشد. این مساله بار دیگر اهمیت درک صحیح و بی‌واسطه مسائل و پرهیز از تصمیمات احساسی و هیجانی را در مقاطع حساس تاریخی نشان می‌دهد. ماتئی شخصی بسیار تاثیرگذار در تاریخ جهان و ایران بود، و فیلم ماجرای ماتئی موفق نمی‌شود اهمیت ماتئی را برای مخاطبی که از قبل درباره جایگاه ماتئی مطالعه نداشته، بیان کند. در واقع پیچیدگی‌های پرونده ماتئی به قدری است که کارگردانی محقق همچون فرانچسکو رزی، نتوانسته این پیچیدگی‌ها را در فیلمی ۱۱۰ دقیقه‌ای بگنجاند. لیکن شخصیت ماتئی به عنوان یک تاجر سخت‌کوش، ماجراجو، جسور و در عین حال دوست‌دار مردم به خوبی نمایش داده می‌شود. در پایان پرونده مرگ ماتئی حل نشده باقی می‌ماند و رزی از این طریق دشواری‌های درک صحیح سیاسی را یادآور می‌شود. پایان.

۲۹ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

معرفی فیلم انتخاب هابسن اثر دیوید لین

به نام خدا
یادداشتی بر یک کمدی کاملا معمولی

معرفی فیلم انتخاب هابسن، اثر دیوید لین، محصول انگلستان ۱۹۵۴

Hobson's Choice 1954

اون موقع که مدرسه می‌رفتیم توی کتاب ادبیات، بخش ادبیات نمایشی، یه جمله وجود داشت درباره تعریف کمدی که می‌گفت: کمدی بیان پستی‌ها و رذالت‌های انسان است به گونه‌ای که مایه خنده باشد. اگه مثل من از بچگی به فیلم و تئاتر و اینجور چیزا علاقه‌مند بوده باشین، باید این جمله توی ذهن‌تون مونده باشه. البته اگه کسی علاقه‌مند هم نبود خیلی فرقی به حالش نمی‌کرد، چون سر امتحانات نوبت اول اونقدر باید این جمله رو تکرار می‌کرد تا از حفظ بشه. آخرش هم نمی‌تونست حفظ کنه و کف دست یا لای کاغذ می‌نوشت و می‌برد سر جلسه. باری به هر جهت، یادگیری این جمله‌ی کلیدی، خودش توفیق اجباری‌ای بود برای خودش. بگذریم. اما این جمله کوتاه همیشه برای من یک سوال بود که دقیقا مصداق این نوع کمدی چیه؟ کمدی چجوری باید ویژگی‌های بد (پستی‌ها و رذالت‌ها) آدم‌ها رو نشون بده. وقتی توی دنیا، بعضی‌ها بیش از حد خودخواه و متکبر اند، بعضی‌ها واقعا زیادی طمع دارن، و بعضی‌ها حاضرن بقیه رو پایین نگه دارن تا موقعیت و جایگاه خودشون حفظ بشه، تکلیف کمدی با این بعضی‌ها دقیقا چیه؟ با این مقدمه و این طرح سوال می‌تونیم بریم سراغ فیلم کمدی انتخاب هابسن. فیلم فضاسازی خیلی خوبی داره و قرن نوزدهم رو خیلی خوب نشون میده. بازیگر نقش مگی هابسن به عنوان زنی بااراده، دلیر و جسور، نقطه قوت فیلمه. همچنین کاراکتر هنری هابسن به عنوان مردی خودخواه، طماع و متکبر، و همچنین کاراکتر ویلی موسوپ به عنوان مردِ جوانِ معصوم و بیش از حد صاف و صادق رو میشه محور فیلم دونست. در واقع چالش این سه شخصیت هست که فیلم رو شکل میده. فیلم قصه ساده و سرراستی داره که البته ریزه‌کاری‌های خودش رو هم داره. این فیلم رو باید سر فرصت بحث کرد. توی این یادداشت بیشتر قصد معرفی فیلم رو داشتم. حتی اگه این فیلم، کمدی، با تعریفی که گفتم هم نباشه، اما فیلم کمدی‌ خوب و جمع و جوری هست که میشه شب عید دید و لذت برد. دعوت می‌کنم فیلم رو ببینید تا بشه در موردش بحث کرد. پایان.

۱۶ اسفند ۹۹ ، ۲۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

نقد فیلم اجساد عالی‌مقام‌ها اثر فرانچسکو رزی

به نام خدا
آگاهی سیاسی و چشم ناظر تاریخ

یادداشتی بر فیلم اجساد عالی‌مقام‌ها، اثر فرانچسکو رزی، محصول ایتالیا، ۱۹۷۶

Illustrious Corpses 1976

فیلم شناخته‌شده‌ای است و بحث‌های زیادی درباره آن شکل گرفته. از صحنه ابتدای فیلم گرفته (بازدید از اجساد مومیایی) که در فضایی شبیه گور-دخمه (کاتاکومب) های مسیحی برگزار می‌شود، تا صحنه پایانی فیلم (بازدید از مجسمه‌های یونانی-رومی در موزه‌ای مدرن)، از شجاعت و عدالت‌خواهی بازرس روگاس گرفته، تا پستی و حقارتِ قضات کشته شده، از نمایش خیانت‌های حزب کمونیست گرفته، تا صحنه مهمانی فیلم که جنگ زرگری و دست به یکی کردن احزاب ظاهرا مخالف سیاسی را روشن می‌کند، همه و همه قابل بحث اند و مهم. اما من می‌خواهم اینجا برداشت خودم را از فیلم بیان کنم. مساله‌ای شخصی که با دیدن این فیلم، بار دیگر برایم زنده شد. از اینجا به بعد، این نوشته از صورت رایج نقد فیلم، کمی فاصله می‌گیرد و به بیان یک سوال و دغدغه شخصی نزدیک می‌شود. دغدغه‌ای که بیشتر برای من یک سوال ذهنی است، تا یک راه‌حل و پاسخ. سوال این است: حقیقتِ بعضی از حوادث، گاهی در همان زمان رخ دادن معلوم می‌شود، گاهی چند روز بعد، گاهی ماه‌ها و سال‌ها به طول می‌انجامد، گاهی نیز گذر قرن‌ها حقیقت یک حادثه را روشن می‌کند، و نیز حقیقت بعضی از رخدادها برای همیشه مسکوت می‌ماند و هیچگاه روشن نمی‌شود. همانطور که حقیقت بسیاری از حوادث تاریخی، امروز برای ما روشن نیست و چه بسا در همان زمان هم بسیار مبهم بوده. گزارشات تاریخی، چه در زمان وقوع حادثه نوشته شوند، و چه قرن‌ها بعد از آن، همیشه تحت تاثیر -خودآگاه یا ناخودآگاه- تمایلات و منافع شخصی، گرایشات اجتماعی، تعلقات سیاسی و نیز عقده‌های درونی شخص نویسنده و گزارشگر تاریخ قرار می‌گیرند و همین گزارشات نیز موقع خوانده شدن، تحت تاثیر -خودآگاه یا ناخودآگاه- منافع و امیال خواننده فهم و تفسیر می‌شوند، و مورد خوانش قرار می‌گیرند. حوادث بسیاری هستند که هیچ گزارش تاریخی‌ای از آنها ثبت نمی‌شود و از چشم ناظر تاریخ پنهان می‌مانند. و نیز حوادث بسیارِ دیگری هستند که به شکلی غیرواقعی -و گاه وارونه- به چشم ناظر تاریخ نمایانده می‌شوند. در یک نگاه شک‌گرایانه، اگر فهم تاریخ (حداقل فهم تاریخ معاصر) را مقدمه شکل‌گیری آگاهی سیاسی بدانیم، چگونه می‌توان از مردم عادی، توقع فهم سیاسی داشت، زمانی که رسیدن به آگاهی سیاسی، حتی برای قشر متفکر و روشنفکر نیز کاری به شدت دشوار است.
شخصا در زندگی روزمره به افرادی برخورده‌ام که حتی حروف الفبا را هم به درستی نمی‌دانند. چه بخواهیم، چه نخواهیم، مردم عادی عمدتا باید از صبح تا شب کار کنند تا نانی به دست آورند و در نهایت نه پول خرید کاغذ و کتاب را دارند، نه فراغت لازم برای مطالعه و تحقیق را، و چه بسا دغدغه‌ای هم برای فهم حقیقت نداشته باشند. در صحنه پایانی فیلم، مردمی را می‌بینیم که به خیابان آمده‌اند. قبل از آن مکالمه دو نفر را می‌شنویم. می‌گویند: باید مساله را از مردم مخفی کنیم، نمی‌توانیم حقیقت را بگوییم. این صحنه بسیار مختصر، اما سوال ذهنی مرا زنده کرد. زمانی که تنها عده اندکی، به واسطه نزدیکی به برخی محافل، از آنچه واقعا در حال روی دادن است آگاهی دارند و همان عده اندک نیز تصمیم می‌گیرند بنابر مصلحت‌هایی، تقیه کنند و مساله را مسکوت بگذارند، چگونه می‌توان از مردم کوچه و بازار توقع فهم سیاسی داشت. این نوشته مختصر ممکن است در نظر عده‌ای، نوعی «شک‌گرایی» و یا «توهم توطئه» جلوه کند، اما به هرحال نمی‌توانم سوال همیشگی ذهنی‌ام را پنهان کنم، و البته هرکسی بالاخره، باید شجاعت طرح سوال ذهنی‌اش را پیدا کند، چرا که برای اندیشیدن، باید شجاعت داشت. اجساد عالی‌مقام‌ها، فیلمی سیاسی (و نه سیاست‌زده) است از کارگردانی که دارای جرات و جسارت اندیشیدن است. امیدوارم تماشای فیلم برای شما نیز لذت‌بخش باشد، و سوال‌برانگیز. پایان.

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین