به نام خدا
خشونت علیه خود

یادداشتی بر فیلم ژرمینال، اثر کلود بِری، محصول فرانسه، ۱۹۹۳

Germinal 1993

این فیلم، اقتباسی از رمان مشهور ژرمینال، اثر نویسنده ناتورالیست فرانسوی، امیل زولا است. ماجرای کارگران معدنی در فرانسه که در وضع بدی زندگی می‌کنند. در ازای کار سخت و طاقت‌فرسا، پول کمی دریافت می‌کنند. همه چیز به روال عادی پیش می‌رود، تا اینکه قرار می‌شود دستمزدها از همین مقدار کمی هم که هست، کمتر شود. کارگران این وضع را دیگر نمی‌توانند تحمل کنند و تصمیم می‌گیرند سر کار نروند. اعتصاب می‌کنند. این اعتصاب در ادامه به خشونت کشیده می‌شود. خشونت بی‌ثمری که بیش از هرچیز، به خود کارگران ضربه می زند و در نهایت وضع آنها را بدتر هم می‌کند. کارگران عملا خشونت را علیه خودشان به کار می‌برند. مشکل اینجا، اول همین خشونت بی‌نتیجه است، دوم فضای سیاه فیلم است که انگار راه برون‌رفتی از آن نیست. فضایی پر از فقر، تباهی، خیانت و... هرگونه تلاش برای از بین بردن سیاهی، تنها وضع را بدتر و بدتر می‌کند. متاسفانه این منطق بر فیلم حاکم است که به نظر من منطق بدی است. بیشترین رنگ‌های به کار رفته در فیلم، قرمز و سیاه است: رنگ‌های خشونت و تاریکی. خشونت و تاریکی‌ای که خلاصی از آنها ممکن نیست. این نوعی جبرگرایی است.

از رمان ژرمینال، دو اقتباس سینمایی دیگر هم وجود دارد (یکی در ۱۹۱۳ و دیگری در ۱۹۶۳). من رمان ژرمینال را نخوانده‌ام. باید رمان را خواند و دو اقتباس سینمایی دیگر را دید تا بتوان به درستی گفت که ژرمینال چقدر ظرفیت سینمایی شدن داشته و کلود بِری چقدر در این اقتباس (۱۹۹۳) موفق بوده. نسخه کلود بِری به علت وسعت کار، نتوانسته شخصیت‌پردازی کاملی ارائه کند و شخصیت‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند. فضاسازی خوب نقطه قوت کار است. خوشبختانه فیلم داستان را خوب روایت می‌کند و از این جهت می‌توان آن را تا حدودی اقتباس سینمایی موفقی دانست. پایان.