به نام خدا
بر سر دوراهی
معرفی فیلم وضع بشر (۱): عشق بزرگتری نیست، اثر ماساکی کوبایاشی، محصول ژاپن، ۱۹۵۹
The Human Condition I: No Greater Love 1959
وضع بشر یک فیلم سینمایی سه قسمتی اثر ماساکی کوبایاشی است که به شرح زندگی یک جوان آرمانگرا به نام کاجی میپردازد. قسمت اول این مجموعه در یک معدن مستعمراتی میگذرد. کاجی، به عنوان ناظر معدن، میخواهد حقوق از دست رفته کارگران را برگرداند، اما این کار باعث میشود موقعیت خودش به خطر بیافتد. حالا او بر سر یک دوراهی قرار دارد: آیا او مطابق حق عمل میکند؟ یا به خاطر موقعیت خودش، حق را زیر پا میگذارد؟ این دوراهی، موقعیتی دراماتیک خلق میکند که فیلم را سرپا نگه میدارد. درام و دراماتیک بودن، به معنای تحول شخصیت است و این دوراهی، آزمونی است که این تحول در بستر آن رخ میدهد. تا انسان در این دوراهی قرار نگیرد، چگونه انسانیتاش محک بخورد؟ چگونه رشد کند؟ همین موقعیت دراماتیک است که فیلم را اثرگذار میکند. چرا که در سینما، «روایت» به معنای ارائه «گزارش» از آنچه اتفاق افتاده نیست، بلکه برای آنکه این گزارش اثرگذار باشد، لازم است دراماتیک شود.
وضع بشر، البته گزارشی تکان دهنده از آنچه استعمار، بر سر انسانهای تحت سلطه میآورد ارائه میکند، اما آنچه سبب میشود این گزارش بر ما اثر کند، خلق موقعیتهای دراماتیک اینچنین است. آنچه به فیلم ضربه میزند، وسعت و گستردگی عواملی است که کارگردان باید هماهنگ کند. این گستردگی باعث میشود کارگردان نتواند بر ارائه روایت دراماتیک اثرگذار متمرکز شود. تعدد بازیگران و شخصیتها، باعث شده بعضی از آنها خام به نظر بیایند. همچنین وسعت برخی صحنهها، سبب شده کارگردان نتواند صحنه را آنگونه که باید کنترل کند. مثال واضح این مطلب، صحنهای است که زنان از بالای تپه، به اردوگاه کارگران وارد میشوند.
به نظر من ازدیاد عوامل و گستردگی کار، تا حدی سبب پریشانی اثر شده، اما فیلم همچنان روایت دراماتیکی که موفق به خلق آن شده را، به عنوان برگ برنده دارد. دو شخصیت در فیلم بسیار خوب ظاهر میشوند. یکی خود کاجی، و یکی چن، کارگری که به فرار کارگران چینی کمک کرد. در نهایت به نظر من در کنار برخی اشکالات، قسمت اول وضع بشر، اثری قابل قبول است. پایان