به نام خدا
ما عادت کردهایم وقتی فیلمی درباره فقر و معضلات اجتماعی قرار است ببینیم، از قبل انگار میفهمیم با شخصیتهایی افسرده روبرو هستیم. افسرده، مغلوب و از آن بدتر، منفعل. این عیب کار است. فرار کردن از خطرات، اشتباه است. باید به استقبال خطرات رفت. باید با آنها روبرو شد. باید جنگید. این یعنی سینمای قهرمانمحور.
شاید متن قدری طولانی شود، ولی فکر میکنم یک مقدمه دیگر هم لازم است. چون وقتی میگوییم قهرمان، ممکن است با بعضی فیلمهای اخیر اشتباه شود. فیلمهای به اصطلاح ابرقهرمانی (سوپرمن، اسپایدرمن و...) که خیلی هم طرفدار پیدا کردهاند. میگویم خیلی طرفدار پیدا کردهاند، چون من طرفدارشان نیستم. این ابرقهرمانها، از درون قهرمان نیستند، بلکه وابستهاند به قدرت جادویی-صنعتی که دارند. با وجود این چنین قدرتی، اصلا قهرمان نبودن عجیب است. قهرمان، از نظر من کسی است که از درون قوی است، و هرچند دربرابر مشکلاتی، بسیار بزرگتر از توانش قرار بگیرد، اما همچنان میایستد، یعنی هیچوقت در حالت انفعال قرار نمیگیرد.
با این توضیحی که دادم، یکی از بهترین مصداق این قهرمان محوری، شخصیتهای فیلم ریو براوو است. ماجرای ساخت این فیلم، که یکی از بهترینهای تاریخ سینما به حساب میآید، هم خیلی جالب است. هاوارد هاکس (کارگردان) میگوید من فیلم ماجرای نیمروز (اثر فرد زینمان) را دیدم، با خودم گفتم مناسب شخصیت قهرمان فیلم نیست که التماس کند، به زبان خودمانی، نباید در برابر سختیها، کم بیاورد. این شد که دست به کار ساخت فیلم شدم. یعنی فیلم در اصل، واکنشی بود به فیلم دیگری، که قهرمان داستان، در فیلم کمآورده بود. با این داستان کوتاه درباره ساخته شدن فیلم، قدری شخصیت کارگردان (هاوارد هاکس) هم برایمان روشن میشود. شخصیتی که جسور است و خطرپذیر. و همین ویژگی در فیلمش نیز ظهور کرده.
برویم سر فیلم ریو براوو. شخصیت منفی فیلم، یک مالک و زمیندار غاصب است، که دستهای از اراذل هفتتیرکش دارد. در تمام طول فیلم، قهرمانهای داستان ما محاصرهاند، به شکل عجیبی توسط دشمن محاصرهاند، و خطر خیلی محتمل و نزدیک است، اما آنقدر آنها اعتمادبهنفس دارند، آنقدر محکماند، که حتی مخاطب احساس نمیکند که خطری هست، هرچند منطقا میفهمد و میبیند که چقدر کار سخت است. همه ماجراها خیلی طبیعی اتفاق میافتند، قهرمانبازی نیست، قهرمانهای واقعی هستند که از درون محکم و استوار اند. بله البته قهرمانهای ما منطق دارند، محاسبه میکنند، هیچ قدرت مافوق انسانی هم ندارند، اما حتی در زمانی که محاسبات علیه آنهاست، منفعل نمیشوند، خودشان را نمیبازند.
این ویژگی قهرمانمحوری، چیزی است که کمتر در آثاری که درباره معضلات اجتماعی میسازیم، لحاظ شده. باید این را لحاظ کنیم. قطعا باید مسائل و کاستیهای اجتماع را نشان دهیم، ولی در مقابل نباید یک شخصیت مغلوبِ منفعل به مخاطب تحویل بدهیم، چه فایده دارد این کار؟ چون به نظرم با اصل عدالتخواهی هم در تضاد است. پایان.
لینک دانلود و تماشای فیلم:
https://www.aparat.com/v/NmKau