به نام خدا
سال هاست که یک سوال ذهن دغدغه مندان سینمای ایران را به خود مشغول کرده است. همین سوال موضوع همایش ها، نشست ها و جلسات فراوان شده و سوژه تحقیقات بسیاری بوده است. این سوال با ادبیات مختلفی مطرح شده، که بعضا ممکن است ما را از موضوع دور کند، همچون: چرا سینمای ایران در شان ملت ایران نیست؟ چرا سینمای ملی نداریم؟ یا چرا سینمای ما دینی نیست؟ چرا فیلم بد میسازیم؟ و چرا روز به روز بدتر میشویم؟ چرا فیلمهای خوبمان هم خیلی خوب نیستند؟ چرا مخاطب به سینمای ایران اقبال کمی دارد؟ و چرا...
من در ابتدا گفتم که این ادبیات ممکن است ما را از سوال اصلی دور کند. سوال اصلی این است: چرا سینما نداریم؟ ما اگر سینما داشتیم آنموقع هم در شان ملت ایران بود، هم ملی، هم دینی. هم فیلم خوب می ساختیم و هم مخاطب به ما اقبال میکرد و... حقیر با این سواد ناچیز و اطلاعات اندک کسی نیستم که بخواهم در این باره قضاوت کنم، اما چیزی که میدانم را میگویم. به این امید که به درد بخورد. من فکر می کنم ما اصلا سینما نداریم. آن چیزی هم که روی پرده داریم صرفا مجموعه تصاویر متحرک ضبط شده ای است که نمیتوان نام سینما روی آن گذاشت. خب حالا چرا سینما نداریم؟ چون نیازی به آن نداریم. درواقع نیاز داریم، اما آن را احساس نمیکنیم. اگر احساس نیاز می کردیم، بالاخره می رفتیم یک جوری آن را به دست می آوردیم. چیزی که در سنت ادبی خودمان داریم: آب کم جو، تشنگی آور به دست. ما اصلا سینما را نمیخواهیم. چیز دیگری می خواهیم. اعم از روشنفکر و غیر روشنفکر به میکروفن نیاز داریم نه به سینما. احساس میکنیم سینما هم چیزی شبیه میکروفن است که هرکسی پشت آن قرار گرفت بتواند هرچه میخواهد بگوید و سینما هم همان گفته او را مانند میکروفن، بی کم و کاست پخش کند. و خب چون سینما پرخرج است و پردردسر و کارکردن با آن سواد و تخصص میخواهد و تازه همه اینها که باشد، تغییرات را در درازمدت ایجاد میکند، و چون ما نه سواد و تخصص سینما را داریم، نه حوصله دردسر داریم، نه بلدیم فیلم تجاری بسازیم، و حتی آن را ننگ و عار میدانیم و از همه مهم تر چون عمدتا به تغییرات ییهو! و یکباره و یک شبه فکر میکنیم، در نتیجه به همان میکروفن پناه میبریم، که کم هزینه است و بی دردسر، و کار با آن هم تخصص و سواد نمیخواهد و همان یک شبه نتیجه میدهد و حرف ما را همه جا میپراکند. سینما یک صنعت-هنر-رسانه است که ما عموما وجه هنری اش را بیهوده می دانیم، و با وجه صنعتی یا به عبارت دقیق تر صنعتی-تجاری اش هم بلد نیستیم کار کنیم، چون تجربه اش را نداریم. می ماند وجه رسانه ای. بی تعارف، همه از چپ و راست و میانه و روشنفکر و غیر روشنفکر سینما را برای همین می خواهیم. می خواهیم سینما رسانهِ محضِ راحت الحلقومی شود، خب نمی شود. درنتیجه چون برای وجه رسانه ای سینما جایگزین های کم خرج تر و کم دردسرتری همچون تلوزیون و شبه-تلوزیون (فضای مجازی و تریبون و...) سراغ داریم لاجرم سراغ همان ها می رویم. غلبه تلوزیون بر سینما، سبب هرچه بیشتر تلوزیونی شدن سینما می شود و عملا سینما را نیز ضایع می کند. این تلوزیونی شدن، به معنی کاریکاتوریزه شدن، و در نتیجه بی کارکرد شدن سینما است.
به مناسبت ۲۱ شهریور، روز سینما
گروه سینما و عدالت آبپخش